

صدای گردو ها
فردی چند گردو به بهلول داد
گفت :
بشکن و بخور و برای من دعا کن…
بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد …
آن مرد گفت :
گردوها را می خوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم…!
بهلول گفت :
مطمئن باش اگر در راه خدا
داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است …
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن..
که خواجه خود روش بنده پروری داند..
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط ۶۴ در 1400/05/09 ساعت 09:30:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید