کلید واژه: "داستان های کوتاه و خواندنی"

حمام آخرت گرم است و دست ها خالی

حمام آخرت گرم است و دست ها خالی بهـلول هـارون را در حـمام دید و گفت: به من یک دینار بدهڪاری طلب خود را مــےخــواهــم. هــارون گفت: اجازه بده از حمــام خارج شوم من‌ڪه این‌جا عـریانم و چــیزی ندارم بدهم ​بهلول گفت: در روزقیامت هم این‌چنین عریان و بی‌چیز… بیشتر »
1 2 3 5 6