آرشیو برای: "آبان 1396, 09"

ماجرای ازدواج. میر داماد!

شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق… بیشتر »

گل صداقت زیباترین گل دنیا

سال ها پیش در چين باستان شاهزاده ای تصميم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصميم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند . وقتي خدمتکار پير قصر ماجرا را شنيد به شدت غمگين شد. چون دختر او مخفيانه عاشق شاهزاده بود ،… بیشتر »

لطفا سند جهنم را به من بدهید !!!!!

در قرون وسطا و دوران اوج قدرت کلیسا ها ، عقاید و خرافه های دینی که کشیش ها به وجود آورده بودند ، شدت گرفته بود و راهب ها به قدرت رسیده بودند… کشیش ها بهشت را به مردم می فروختند!! مردم نادان هم در ازای پرداخت کیسه های طلا ، دست نوشته ای به نام سند… بیشتر »

خدا وجود ندارد و استاد نیز مفز ندارد!!!!

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟ کسی پاسخ نداد. استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟ دوباره کسی پاسخ نداد. استاد برای سومین بار… بیشتر »

بهترین جواب ها در موقعیت های مختلف ...

. بدانید … بهترین جواب بدگویی : سکوت بهترین جواب خشم: صبر بهترین جواب درد: تحمل بهترین جواب سختی : توکل بهترین جواب خوبی : تشکر بهترین جواب زندگی: قناعت بهترین جواب شکست: امیدواری ? بیشتر »

چند کلمه حرف حساب ..!

روزی جوانی از پیری نصیحت خواست. پیر گفت: ای جوان!! قرآن بخوان قبل از آنکه برایت قرآن بخوانند!! نمازبخوان!!!قبل از آنکه برایت نمازبخوانند!! از تجربه دیگران استفادکن!!قبل از آنکه تجربه دیگران شوی!! بیشتر »